کد مطلب:314986 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:188

زیارتت نزد ما قبول شد
به نام مقدس حضرت عباس علمدار با وفای حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اینجانب حاج حسن عبداللهی قمی معروف به حاج حسن حمامی از كودكی افتخار نوكری درب خانه حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) را داشته ام و حالا هم با توجه به كهولت سن و از پاافتادگی فقط ناراحت آن هستم كه حضورم در مجالس اهل بیت (علیهم السلام) كاسته شده است.

در سنین جوانی بودم برای برگزاری دهه اول محرم مشغول آماده كرده تكیه جدا در قم بودیم كه كارها را آماده كنیم تكیه جدا هم آن زمان این طور كه آلان است نبود فقط یك چهار دیواری بود و سقف آن را یك چادر خیمه ای می زدیم و مشغول عزاداری می شدیم. حاج آقا حسن بنی فاطمی یك كاری را كه در داخل



[ صفحه 560]



تكیه بود به اینجانب محول كرد كه با انجام آن تكیه را آماده فرش كردن كنیم و اینكار را اینجانب با عشق به مولایم در اسرع وقت انجام دادم كه در نتیجه زخمی بر روی دستم ایجاد شد، به طوری كه فردای آن روز حاج آقا حسن بنی فاطمی دستم را دید و گفت: این همان دست دیروز است كه این بلا سرش آمده؟ گفتم: بله آقا. ناگفته نماند كاری كه من كردم مطابق با كاری بود كه چهار یا پنج نفر می خواستند آن را انجام دهند و قدرت و كارایی اینجانب برای اهالی محل جا افتاده بود برای معالجه به پزشك مراجعه نمودم ولی شدت درد به حدی بود كه خواب را از چشمم گرفته بود و در اثر درد زیاد همچنان محكم دست مرا به چوب و دیوار می زدم كه یك لاشه چوب داخل دستم رفته بود و باعث عفونت شده بود. در نتیجه متوسل به حضرت باب الحوائج قمر بنی هاشم (علیه السلام) شدم و یك گوسفند هم نذر كردم و رفتم كربلا دستم را شفا داد. ولی قدرت نداشت. رو به وجود مقدس حضرت عباس (علیه السلام) كردم و گفتم: آقا شما دستم را شفا دادید ولی قدرت ندارد. قدرت هم به دستم بدهید.

آقا قمر بنی هاشم (علیه السلام) لطف كردند قدرت هم دادند. فردای آن روز كه مجددا قدرت به دستم برگشته بود با دوستان كه همسفر بودیم رفتیم حمام خیمه گاه شروع كردم تمام دوستان را شستم ولی روز قبل از آنكه قدرت به دستم برگردد رفتیم حمام به هیچ عنوان نتوانستم حتی خودم را هم بشویم رو به حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) كردم و گفتم: آقا یعنی زیارت من بر شما قبول شده یا نه؟ همان شب در عالم رؤیا وجود مقدس حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) را دیدم آقا مرا به اسم صدا زدند و فرمودند: زیارت تو نزد من قبول شد برو آنجا را زیارت بكن. دست مباركشان را به طرف حرم حضرت عباس (علیه السلام) نشان



[ صفحه 561]



دادند خیلی دوست داشتم صحبت آقا را بشنوم و درست فهمیدم چه می گوید ولی مجددا به آقا گفتم: بفرمایید چه می گویید. دوباره حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) تكرار فرمودند كه زیارت تو نزد من قبول شد برو آنجا را زیارت كن در عالم رؤیا به حدی نسبت به آقا حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) ارادتمند شدم كه شاید رفاقتم با آقا از كودكی بوده است و خود متوجه شدم كه از كودكی در خانه كریم رفتن، در عالم رؤیا رفاقت را این طور نشان خواهد داد، به امید آنكه در دنیا از زیارت حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) بهره مند شویم و در آخرت از شفاعت آن حضرت بهره مند شویم.

و السلام. حاج شحسن عبداللهی قمی